kayhan.ir

کد خبر: ۲۹۲۰۰۸
تاریخ انتشار : ۲۹ تير ۱۴۰۳ - ۲۰:۲۹
شبهه ها و پاسخ ها

تعدد  ادیـان و  دین حــق

 
 
 
قرآن و كتاب‌هاي ديگر آسماني، براي شناخت توحيد آمده‌اند، لذا هيچ فرقي بين آنها نيست؛ چون همه از لوح محفوظ اخذ شده‌اند.(بروج،21ـ22) اين كتاب‌هاي واحد، بر تمام انبياء نازل شده‌اند.(بقره، 212) و همه اين كتاب‌ها، تصديق كننده همديگر هستند.(مائده، 51ـ46) آیا همه اين مطالب دلالت بر اين ندارد که همه اديان، ايمان واحدي را دنبال مي کنند و هر کدام را عمل کنی کافی است؟ 
- داشتن ايمان و مورد قبول بودن‌ عقايد و روش‌هاي گوناگون آن، در عصر كنوني، تحت عنوان پلوراليسم، (پذيرش تعدد و كثرت) مطرح است. پلوراليزم يا تكثر اديان از مباحث «فلسفه دين» است كه در قرن حاضر متفكران غرب آن را به صورت جدي مطرح كرده‌اند. قرائت و معناي شايع و متبادر آن، پذيرفتن حقانيت تمامي اديان است و لازمه آن تعدد صراط‌هاي مستقيم است. پيشينه اين بحث در ايران به چند دهه گذشته ـ البته نه با اصطلاح پلوراليزم بلكه به عنوان «تعدد اديان» بر مي‌گردد. اين مقوله در آن عصر نيز براي خود طرفداران و مخالفاني داشته است كه مي‌توان به دو فيلسوف و متفكر معاصر يعني علامه طباطبايي و شهيد مطهري اشاره كرد كه هر دو گام در اين عرصه نهادند و به ابطال پلوراليزم پرداختند. آنچه به صورت خلاصه قابل بيان است اين است كه: آيات فوق دلالت دارند بر اينكه اساساً تمام كتابهاي آسماني، در اصول دين هماهنگي دارند و هدف واحدي را دنبال مي کنند يعني تربيت و تكامل انسان را تعقيب مي‌كنند، اگرچه در مسائل فرعي به مقتضاي قانون تكامل تدريجي، با هم تفاوت‌هايي دارند و هر آيين تازه، مرحله بالاتري را مي‌پيمايد و برنامه جامع‌تري دارد.
هر شريعتي در زمان خود، كامل بوده است و شريعت و دين اسلام به لحاظ دارا بودن محتواي منطبق بر فطرت انسان (روم/30) و نزول در زمان بلوغ عقلي بشر و پيش‌بيني كردن راهكار و روش‌هايي براي مقتضيات زمان، مسائل مستحدثه و... براي هميشه كامل و جامع خواهد بود (فرقان/1) چون سطح بينش و آگاهي مردم و نيازهاي آنها در امت‌ها و اعصار گوناگون مختلف است. انسان‌هاي هر دوره‌اي نسبت به انسان‌هاي دوره قبل از خود، از سطح آگاهي و بينش بيشتري برخوردار بوده و اديان بعدي نيز از حيث پاسخگويي به نيازهاي بشري، جامعيت بيشتري نسبت به اديان قبلي خود داشته‌اند، از اين جهت شريعت پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ
ويژگي‌هايي دارد كه براي همه زمان‌ها مناسب و لازم است.(1)
حكم عقل به وحدت دين آسماني
آيا ممكن است كه خداوند خيرخواه، اديان مختلف از حيث ماهيت براي بشر بفرستد؟ با تأمل در حكمت ضرورت دين كه عبارت است از وجود نيازهاي فطري و ثابت انسان و با توجه به يكي بودن فرستنده اديان يعني خداوند حكيم و خيرخواهي كه با فرستادن دين، نيازهاي فطري انسان را برآورده مي كند و با به فعليت رساندن استعدادهايش، سعادت او را تأمين مي‌كند. 
در اين صورت، فرستادن ادياني كه با يكديگر از حيث ماهيت مختلفند، توجيه پذير نيست؛ زيرا تغيير ماهوي يك برنامه و آيين در صورتي موجه است كه ماهيت و جوهره اديان پيشين فاقد محتوا و توانايي لازم در جهت هدايت انسان باشد و خداوند دين ناقص فرستاده باشد، اين فرض با براهين عقلي و فلسفي ناسازگار است و عقل برهاني آن را نمي‌پذيرد.
فرض ديگر اين است كه نقصان از سوي خود انسان باشد كه به خاطر هواي نفساني، از 
قرار گرفتن در ركاب رهيافتگان سرباز مي‌زند. لازمه اين فرض، نه تغيير ماهوي دين، بلكه تأكيد و راهنمايي و نصيحت بيشتر است. فرض سوم اين است كه تغيير ماهوي اديان، مستند به تغيير شرايط زماني و مكاني و نيازهاي جديد بشري باشد. در پاسخ اين احتمال ـ كه امروزه طرفداراني دارد ـ بايد گفت كه گوهر اديان الهي، مشتمل بر معارفي بنيادي است كه ناظر به سعادت انسان ونيازهاي فطري و ثابت اوست؛ به عنوان مثال دين از انسان ‌ها خواسته است كه از خداوند و پيامبرانش اطاعت كنند و به اصول اخلاقي ثابت مثل نوعدوستي و عدالت پايبند باشند. اديان الهي، براي تعالي روح انساني و برقراري عدالت نازل شده‌اند و اين معارف و اصول نيز به هيچ وجه با گذشت زمان تغيير نمي‌كند. «مگر بشر چند گونه فطرت و سرشت و طبيعت مي‌تواند داشته باشد.»(2)
بلي، تغيير زمان و نيازهاي جديد و غيرثابت انسان، تغيير برخي احكام و فروع يا تكميل آنها را مي‌طلبد ولي لازمه آن تغيير و تكامل شريعت است؛ نه دين. شهيد مطهري در اين زمينه مي‌گويد: «تفاوت و اختلاف تعليمات انبياء با يكديگر از انواع اختلاف برنامه‌هايي است كه در يك كشور هرچند بار به مورد اجرا گذاشته مي‌شود و همه آنها از يك قانون اساسي الهام مي‌گيرد. همه آنان (پيامبران) مردم را به يك شاهراه و به سوي يك هدف واحد دعوت مي‌كردند.»(3)
قرآن و وحدت دين
با رجوع به قرآن كريم، در مي‌يابيم كه خداوند تنها دين حضرت محمد ـ صلي الله عليه و آله‌ـ را اسلام مي‌نامد، دين پيامبران پيشين را نيز به همين نام توصيف مي‌كند؛ مثلاً در آيه‌اي، آيين حضرت ابراهيم ـ ع ـ را اسلام مي‌شمرد: «ما كانَ إِبْراهِيمُ يَهُودِيًّا وَ لا نَصْرانِيًّا وَ لكِنْ كانَ حَنِيفاً مُسْلِماً»(4) و در آيه ديگر، با اشاره به اينكه اسلام، تنها صراط مستقيم است، از راه‌هاي ديگر منع مي‌كند: « واين است راه مستقيم من، پس، از آن پيروی کنيد واز راه‌های مختلف(و انحرافی )پيروی نکنيد که شما را از راه حق دور می‌سازد.»(5)
استاد مطهري مي فرمايد دين در اصطلاح مورخان و مردم به صورت جمع و متعدد به كار مي‌رود، ولي موضع قرآن چنين نيست.از نظر قرآن دين خدا از آدم تا خاتم يكي است، همه پيامبران اعم از پيامبران صاحب شريعت و پيامبران غيرصاحب شريعت، به يك مكتب دعوت مي‌كرده‌اند، اصول مكتب انبياء كه دين ناميده مي‌شود، يكي بوده است.(6)
استاد در جاي ديگر، آيه «فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفاً فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْها»(7)را دليل وحدت دين مي‌شمارد.(8)
تكامل دين و اختلاف شرايع
با توجه به مطالب گذشته روشن مي شود كه دين با اصول اعتقادي ثابت، مطابق نيازهاي فطري بشري است و «شريعت» مجموعه‌ای از احكام فردي و اجتماعي است كه بعضي از آنها بر حسب ضرورت و تحول نيازهاي بشر قابل تغيير است. به ديگر سخن، ماهيت دين در همه اعصار يكي است؛ اما با بالا رفتن استعدادها و قابليت‌هاي مخاطبان، دين نيز جامع‌تر مي‌شود. استاد شهيد مطهری، تعدد پيامبران را به تعدد معلمان و كتب آسماني را به كتب درسي دوره‌هاي مختلف تحصيلي تشبيه مي‌كند و مي‌گويد: «بشر در تعليمات انبياء مانند يك دانش‌آموز بوده كه او را از كلاس اول تا آخرين كلاس بالا برده‌اند. اين تكامل دين (است) نه اختلاف اديان. قرآن هرگز كلمه دين را به صورت اديان نياورده است.»(9) 
راز ختم نبوت 
تا به اينجا مي‌توان به راز خاتميت نبوت به دست پيامبر اكرم ـ ص ـ پي برد، زيرا انسان بعد از طي مراحل مختلف، قابليت دريافت برنامه كلي هدايت خود را پيدا مي‌كند و از اين مرحله به بعد انسان با تكامل و تعالي عقلاني خود مي‌تواند بدون پيامبر و با اتكا به كتاب مقدس او و ائمه، طي طريق کند، همان گونه كه شهيد مطهري مي‌گويد:«بشر در مسير تكاملي خود مانند قافله‌اي است كه در راهي و به سوي مقصد معيني حركت مي‌كند، ولي راه را نمي‌داند. هرچند يك بار به كسي برخورد مي‌كند كه راه را مي‌داند و با نشانه‌هايي كه از او مي‌گيرد ده‌ها كيلومتر راه را طي مي‌كند تا تدريجاً خود قابليت بيشتري براي فراگيري پيدا مي‌كند و مي‌رسد به شخصي كه نقشه كلي راه را از او مي‌گيرد و براي هميشه با در دست داشتن آن نقشه از راهنمايي‌هاي جديد بي‌نياز مي‌گردد.»(10) 
نام احمد نام جمله انبياست        
چون كه صد آمد نود هم پيش ماست(11)
دلايل انحصار صراط مستقيم به اسلام 
تا اينجا ما به تحليل دو اصل مهم «ضرورت دين» و «وحدت دين»‌ پرداختيم. اين دو بحث نقش كليدي در روشن شدن زواياي بحث «پلوراليزم» دارد و بعد از گذر از اين دو مرحله، انسان براي تعيين دين حق و برتر، از بين اديان مختلف، نيازمند معيارهايي براي تعيين و شناخت دين حق است. 
البته براي شناخت معيار تشخيص دين حق از باطل، مي‌توان از دو نظر متفاوت، يعني درون ديني و برون ديني جست‌وجو كرد، اما در اينجا به ادله‌اي كه شهيد متفكر (مطهري) بدان اشاراتي داشته است، بسنده مي‌كنيم. 
حكم عقل به انتخاب دين كامل و برتر 
گفته شده عقل بعد از احساس ضرورت و وحدت دين الهي، به انتخاب دين بدون فحص از حقانيت و برتري آن نسبت به اديان ديگر اكتفا نمي‌كند، بلكه دنبال معيار مي‌گردد.
يكي از ملاك‌های ارزيابي و سنجش اديان موجود‌، از نظر جامعيت و مطابقت با نيازهاي فطري انسان است كه در اينجا به مقايسه دو دين بزرگ جهان كه مدعي حقانيت نيز هستند، يعني اسلام و مسيحيت موجود مي‌پردازيم:
1. جهان‌بيني اسلام بر اصل توحيد استوار است، جهان‌بيني مسيحيت بر تثليث؛
2. وحي منزل بودن قرآن كريم، دست نويس و جعلي بودن انجيل موجود؛ 
3. اشتمال قرآن بر مضامين عالي و انواع اعجاز و اشتمال كتاب مقدس بر آموزه‌هاي ناسازگار با عقل مانند تجسم خدا و گناه فطري و مسئله فديه؛
4. داعيه جهاني بودن اسلام و نسخ اديان پيشين، اعلام موقتي بودن تورات و انجيل و بشارت به ظهور پيامبر پسين؛
5. عدالت و ظلم ستيزي اسلام؛ توصيه به ستم‌پذيري از اشخاص و حكومت در انجيل موجود؛
6. وجود قوانين و احكام اجتماعي، اقتصادي، حقوقي و جزايي در اسلام، منطبق با نيازهاي فطري بشري مثل اصل شورا، قداست شغل، حرمت رشوه، ربا و احتكار، توصيه به دفاع از حقوق خصوصي و اجتماعي و جهاد در مقابل متجاوزان، احكام حدود و ديات به منظور اصلاح جامعه و پيشگيري از وقوع جرايم.(12)
خلاصه آنكه، بعضي از روشنفكران اسلامي براي توجيه نظريه پلوراليسم خواسته‌اند به اصطلاح براي مدعاي خود دليل قرآني بياورند و يا آياتي را كه خط بطلان بر پلوراليسم مي‌كشد توجيه کنند كه در اينجا به دو آيه اشاره مي‌شود:
الف) « آنان كه ايمان آورده‌اند (مسلمان‌ها) و يهوديان و صابئین و نصراني‌ها، همه كساني كه ايمان به خدا و روز رستاخيز داشته باشند و كار شايسته به جا آورند، بي‌ترس و واهمه خواهند بود و غمگين نيز نمي‌گردند.»(13)
وجه استدلال آنان این است که در اين آيه براي رستگاري و ايمني از عذاب خدا سه شرط ذكر شده است: ايمان به خدا، ايمان به رستاخيز و عمل نيك، قيد ديگري (مثل اسلام) نشده است. 
در پاسخ به استدلال فوق بايد گفت: بين حق بودن يك دين و در صراط مستقيم گام برداشتن پيروان آن دين با رفع عقاب (حزن و خوف) نبايد خلط كرد. آنچه از آيه فوق استفاده مي‌شود، صحه گذاشتن قرآن كريم بر طريق اهل كتاب و صراط مستقيم خواندن آن نيست، بلكه دلالت بر رفع عقاب در روز قيامت از اهل كتاب و حداكثر دلالت بر اعطاي ثواب و پاداش به مؤمنان اهل كتاب است كه در دنيا به خاطر روشن نشدن نور اسلام، بر دين خود باقي ماندند، با اين شرط كه در اعتقادات خود مثل اكثر مسيحيان و يهوديان امروزه، دچار شرك نشدند و از نظر اخلاقي نيز اعمال صالح انجام دادند.
ب) «لا اكره في الدين». شايد بعضي براي اثبات عدم اجبار درگرويدن به اسلام و آزادي انتخاب اديان ديگر به آيه فوق استناد كنند كه هر گونه اجبار و اكراه را در دين نفي کرده است. مرحوم مطهري(ره)با اشاره به آيه مذكور مي‌نويسد: «اين سخن (آيه) به اين معنا نيست كه دين خدا، در هر زماني متعدد است و ما حق داريم هر كدام را كه بخواهيم انتخاب كنيم، چنين نيست، در هر زماني يك دين حق وجود دارد و بس؛هر زمان پيغمبر صاحب شريعتي از طرف خدا آمده مردم موظف بوده‌اند كه از راهنمايي او استفاده كنند و قوانين و احكام خود را چه در عبادات وچه در غير عبادات از او فرا گيرند تا نوبت به حضرت خاتم الانبياء رسيده است. در اين زمان اگر كسي بخواهد به سوي خدا راهي بجويد بايد از دستورات دين او راهنمايي بجويد. قرآن كريم در سوره آل عمران آیه 85 مي فرمايد: « و هر كس غير از اسلام ديني بجويد هرگز از او پذيرفته نشود و او در جهان ديگر از جمله زيانکاران خواهد بود.»
اگر گفته شود که مراد از اسلام، خصوص دين ما نيست بلكه منظور تسليم خدا شدن است؛ پاسخ اين است که البته اسلام همان تسليم است و دين اسلام همان دين تسليم است ولی حقيقت تسليم در هر زمانی شکلی داشته و در اين زمان شکل آن همان دين گرانمايه‌ای است که به دست حضرت خاتم الانبياء ظهور يافته است وقهرا کلمه اسلام بر آن منطبق می‌گردد وبس.(14)
________________________
1. جوادي آملي، تفسير تنسيم، مركز نشر اسراء، ج1، صص41ـ31.    2. مطهري، مرتضي، مجموعه آثار، (امدادهاي غيبي در زندگي شهر، مقالة خورشيد دين هرگز غروب نمي‌كند) انتشارت صدرا، ج3، ص160،‌،
3. مطهري، مرتضي، مجموعه آثار، انتشارات صدرا، ج3‌، ص158.    4. آل‌عمران/ 67.   5. انعام/ 153.   6. مطهري، مرتضي، مجموعه آثار، انتشارات صدرا‌، ج2، ص181.  
7. روم/ 30.   8. مطهري، مرتضي، مجموعه آثار، انتشارات صدرا، ج3، ص160.   9. همان، ج2، ص181.
10. همان، ج3، ص161.    11. مثنوي معنوي، دفتر اول، بيت 6 ـ 1105.    12. ر.ك: مطهري، مرتضي، مجموعه آثار، انتشارات صدرا، ج2، صص158ـ161؛ ج2، ص181؛ پلوراليزم و قرآن، مجلة بينات، ش 16؛ مطهري، مرتضي، ‌عدل الهي، انتشارات صدرا، صص270ـ370.   
13. مائده/ 69.   14. مطهري، مرتضي، ‌عدل الهي، انتشارات صدرا، ص 271.